سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقدمات امارت عبدالرحمن

  

 فرقهً سر دونالد ستیواردهمانگونه که قبلا اشاره کردم و باید برای شرکت در آرام ساختن شمال افغانستان(1) عازم کابل

می شد، در سی ام مارچ قندهار را ترک گفت و بنا بود در حوالی بیست و یکم اپریل به غزنی برسد. در تاریخ شانزدهم نامهء سردونالد رسید که شش روز قبل نوشته شده بود و از من می خواست آذوقه برایش بفرستم. بنا بر آن، همانروز یک ستون کوچک را با اقلامی از موا غذایی مورد نیاز تحت قیادت میجر جنرال روز اعزام کردم و از آن جهت که فکر می کردم شاید منظور من از فرستادن این قوا تعبیر غلط شود، به هیاتی که در دربار حضور داشتند گفته شد موضوع را به خوانین میدان افاده نموده به آنان اطمینان بدهند که پیش روی قوا، تا زمانی که خصومت با حرکتی از سوی آنان دامن زده نشود، صلح آمیز است. با وجود انجام این دوراندیشی، بخاطر آن که اخبار ظهور عبدالرحمن باعث هیجان شده بود، تقریباَ ممکن می دانستم قوا با مخالفت روبرو شود؛ زیرا هرچند عساکر و بخشی از افراد قومی برای پذیرایی از عبدالرحمن به حیث فردی نجات بخش آمادگی می گرفتند، کسانی از وردک و لوگر که به صحنه آمدن او  را به عنوان  پایان امیدواری شان برای استقرار یعقوب خان  می دیدند، از این کار راضی نبودند.

   با این فکر که نگذارملوگری ها در حمله ای بر جنرال روز شرکت کنند، قوای 1200 نفری ای را به قیادت دگروال جنکینز به استقامت جهارآسیاب فرستادم.

در ?? اپریل جنرال روز به «سرای توپ» در چهل و یک مایلی غزنی رسید؛ با سردونالد ستیوارت که همان روز آنجا رسیده بود، نیز فوری رابطهء آیننه برقی (هلیوگرافیک) برقرار شد و خوشخبری رسید که سر دونالد روز نزدهم در «آخندخیل» جنگی را بسر رسانده و کاملاَ فاتح بوده است. با کسب این اطلاع دستور دادم به افتخار پیروزی فیرهایی به عنوان سلامی سلطنتی به عمل آید که فکر می کردم اعلام آن دارای اثر آرام کننده ای بر هیجانات در اطراف کابل نیز باشد.

در اینمورد من ناکام شدم. شب بیست و چهارم جنکینز که در چارآسیاب اردو زده بود، شنید نزدیک است از سوی لوگریها به قیادت محمد حسن خان زیر حمله قرار بگیرد. با برپاکردن خیمه ها و گردآوردن بارو اثاث در نقطه ای پوشیده، فوراَ یک دستهء سربازان سوار را  وظیفه داد به اکتشاف در وادی لوگر بپردازد، محلات قراولش را تقویت کرد و یک قاصد چابک اعزام کرد تا مرا از اوضاع خبر دهد. فوراَ بریگادیر جنرال (برید نجنرال) مکپرسن را به کمک جنکینز فرستادم.مکپرسن 

 7 صبح همراه با چهارتوپ کوهی و 962سرباز پیاده به راه افتاد و سپس دو توپ و یک تولی سربازان سوار لوای نمبر 3نیز از دنبالش فرستاده شد. سپس به عنوان حمایهء مکپرسن، بریگادیر جنرال هووگوو همراه با لوای سوار و چهار توپ سواری دستوریافت تا در میانهء راه کابل و چهارآسیاب موضع بگیرد.

ساعت یک بعد از ظهر بیست و پنجم، مکپرسن به زمین مرتفعی آنسوی تنگی سنگ نوشته رسید که از آنجا نمای روشنی از موقعیت جنکینز میسر بود و با دیدن آن که دشمن نیم دایرهء کاملی در اطراف آن تشکیل داده اند، بی درنگ پیشتاخت. جَنکینز از صبحدم به دفاع درآمده و تنها آتشباری منظم او افغانها را که تا چند صد یاردی پیش آمده بودند، دور نگهداشته بود.

مکپرسن نخست بارخانه را به شیرپور فرستاد تا دست همه برای عملیات باز باشد و سپس به شاخِ چپِ نیم دایرهء دشمن تاخت. دشمن درهم شکسته، هزیمت  کرد و به وسیلهء آتش دقیق توپچی فروریخت؛ تپه های اطراف با شتاب پاکسازی شد و لوای سوار و توپچی سواری  چندین مایل به تعقیب پرداختند. در ساعت چهار بعد از

ظهر حتی یک زنده جان افغان به نظر نمی رسید و در حالی که ما تنها چهار کشته داده و  34  زخمی داشتیم، 200 نفر از آنان کشته شد.

من زمانی به صحنه آمدم که جنگ به پایان رسیده بود. با اطمینانی که از قاطعیت شکست حاصل گردید، دانستم که عقب نشینی تعبیر غلط نخواهد شد و فرمان دادم قطعات به کابل بازگردند.

 در مقدمات ورود سر دونالد ستیوارد و سر انجام لزوم رفتارم با او به عنوان افسر ارشد، گزارشی برای اطلاع اتهیه کردم(1)  که اوضاع عمومی نظامی را در افغانستان شمالی توضیح می کرد و  حاوی تشریحاتی در مورد جزئیات اقتصادی بود که فکر کردم برای دولت مفید و مبین آنست که تجارب هژده ماهه در این ساحه مرا  قادر ساخته بود تا با نوعی از اعتماد ابراز نظر کنم. توان « قوای جبههً کابل» در پایان اپریل بالغ بر  

14000 نفر و 38 توپ همراه با 12500 خدمتگار بود که بیش از 3000 نفر دولی بردار و نزدیک به 8000نفر کارکنان طویله (مهتر) غند سواری و افراد متعلق به بخش نقلیه و دیگر ادارات بودند. برعلاوه 15000 نفر و 38 توپ در جبههء خیبر تحت قوماندهء مستقیم میجر جنرال (تورنجنرال) برایت حضور داشت.

سردونالد در پنجم می به کابل رسید. در عین روز شنیدیم که حکومت بیکنزفیلد

Beaconsfield (?) به پایان رسیده و کابینهء جدیدی به ریاست گلادستون Gladstone تشکیل گردیده است؛ لارد لایتن وایسرای هند استعفا داده و قرار است جایش را مارکیزِ ریپون (George Frederick Samuel Robinson) بگیرد و مارکیزِ هارتینگن وزیر دولت در امور هندوستان شده است.

با وجود خوشی دیدار دوست دیرین در مقام قوماندانی ام، پنجم می رویهمرفته برایم روز خوشی نبود.عزیمت قریب الوقوع لارد لایتن مایهء اندوهی واقعی بود و شخصاَ احساس می کردم به خاطر اعتمادی که بر من روا داشت و حمایت گرمی که همواره از من می کرد، مدیون او هستم. آرزو داشتم در مقامش می بود تا از پایان رضایت بخش و چشم انداز نتیجهء دامنه دار  این عملیات، که وی آنهمه بدان علاقه داشت، خشنود می شد. من از آن بیم داشتم که شاید تغییر حکومت به معنی تغییر سیاستی خواهد بود که معتقد بودم  بهترین شیوه برای تأمین موقعیت ما در هند است. علاوه بر این، بنا بر طبیعت انسانی، نمی توانستم قوماندانی بی رقیبم را، که به آن میلی آنچنان شدید داشتم، با رضایت کامل به دست فرد دیگری بسپارم؛ هرچند این فرد کسی بود که شخصاَ احترام زیادی به او  داشتم و قبلاَ نیز تحت امرش در جبهه خدمت کرده بودم.

قوای مختلط اکنون به نام «قوای جبههء افغانستان شمالی» یاد می شد و من قوماندانی دو فرقهء کابل را، با میجر جنرال جان راس به عنوان معاونم، حفظ کردم؛ در حالیکه لواهای کندهار به میجر جنرال هیلز داده شد که اکنون فرقهء سوم قوا شمرده می شد.

در قفای بیرون کشیدن ستیوارت از کندهار آن بود که او بایست غزنی و کابل را اشغال کند، و فرقه های من در استقامت کوهستان و بامیان به عملیات بپردازد؛ جنرال برایت علیه غلزی ها حرکت کند و یک ستون از قوای کرم باید از راه کوتل شترگردن راهی کابل شود. آرزو می شد این عملیات برای آرام کردن کشور موثر باشد و تا موقعیکه عملیات به انجام می رسد، خروج از افغانستان شمالی ممکن گردد.

با این نظر که لشکر خود را از هر لحاظ برای خدمتی که از آن متصور بود حاضر و آماده بسازم، به اکمالات وسیعی پرداخته، عدهء چهارپایان نقلیه را، که از فشار بارکشیِ زیادِ در ایام زمستان و رساندن خوار و بار و آب و نوا به سربازان، زیاد ضربه دیده بود افزایش دادم. حیوانات بارکش که در سخت ترین هوا ، شب وروز به کار گرفته می شدند، شماری تلف شد و تعدادی هم که باقیمانده بود به مراقبت و توجه دایمی و راحت کامل نیاز داشتند تا در هنگام ضرورت در عملیات مورد نظر آماده باشند. میجر (جگرن) مارک هیچکات که عهدهء پرمشقت این بخش را به خواهش مستقیم من بدوش گرفت، می خواست دوباره به کار محاربوی برگردد و من نیز عین مطلب را داشتم؛ لذا از خدمت کلونل آر لو به حیث آمر نقلیات استفاده کردم، و در اثر ادارهء عاقلانه و خستگی ناپذیرش، خدمات نقلیه به حد کاملی که توقع می رفت رسید. در نهایت اوضاع نگذاشت حرکت هماهنگی که این تدارکات برایش فراهم شده و به کار افتاد، عملی شود و لازم شد به سرعت راهی کندهار شوم، ولی از این آمادگی در روزهای دیگر کمال استفاده را بردم.  (ادامه دارد)

پاورقی ها :

(?) جای فرقهء سردونالد ستیوارت را در کندهار قوایی از بمبئی گرفت.

 

(?) - منظور نویسنده از شمال افغانستان ظاهراَ مناطق کابل و همجوار تا وردک، غزنی و پروان بوده است و الزاماَ شمال هندوکش را نمی رساند.

 

(?) متن این گزارش که شامل مسایل اقتصادی بود در ضمیمه آمده است و بخش نظامی که تنها به خاطر مطلع شدن سردونالد ستیوارت بود حذف شده است.

 

(?) بنجامین دیزرائیلی، ارل آف بیکنزفیلد صدراعظم بریتانیا در سال 1868 و سپس از سال 1874 تا 1880 بود که سیاست خارجی سلطه جویانهء او معروف

 

است و در دورهء زمامداری وی جزایر فیجی Fiji 1874 و ترینسوالTransvaal ایالتی در افریقایی جنوبی به انگلستان ضمیمه شد، جنگ 79- 1878علیه

 

افغانستان و جنگ زولو از قبایل افریقای جنوبی در 1879 انگلستان را از هر زمان دیگری به عنوان قدرت استعماری جهان تثبیت کرد. وی از برگزیدگان ملکه

 

ویکتوریا بود و در دورهء قدرت او لقب امپراتریس هندوستان را پذیرا شد (1876).

 

 


   مدیر وبلاگ
پایگاه اطلاع رسا نی سازمان بین المللی منادیان همبستگی (ICH)
(ICH) Institution of Correlation Herald s ((خداوند سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد مگر آنکه آنان خود دست به تغییر درونی خود زنند )) Monadiane Hambastegi Institute according to his long –term goal and its well wishes to help people of Afghanistan has started it is operation in 1385 to make a new culture And start charity to help have nots ( poor and poverty striken people ), and socially injured people (physically or psychologically ) as a result of war, and increasing education and culture and knowledge bases between people, and has helped and taken Some of immigrants and poverty-striken families under its coverage . موسسه منادیان همبستگی در راستای اهداف بلند مدت و خیرخواهانه برای مردم مهاجر فعالیت های خویش را جهت فرهنگ سازی و مددرسانی در خصوص مستمندان ،آسیب دیدگان اجتماعی (روحی و جسمی) ناشی از جنگ و همچنین ارتقای سطح علمی ،فرهنگی و اجتماعی آنان ،از سال 1385 آغاز به فعالیت نموده و تاکنون تعدادی از مهاجرین و خانواده های مستمند و بی سرپرست را تحت پوشش و مددرسانی قرار داده است .
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :81
بازدید دیروز :21
کل بازدید : 126837
کل یاداشته ها : 80


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ        
       


نمایشگر آمار آلکسا